برادرم نگاهت، خواهرم حجابت



به فرد:
?? شايد اينکه عده اي مقام معظم رهبري را قبول ندارند، بخشي از آن مربوط به ما باشد، ما در شناساندن اين جايگاه و شخصي که در اين جايگاه قرار دارد، کم کاري کرديم.

لطفا" تا به انتها و با دقت خوانده شود??

 آقا سيدعلي حسيني اي کيست . که
تو نيويورک و کاليفرنيا چهارصدهزار نفر مقلد دارد؟

??کدام مرجع تقليدي،
دومين تندخوان کشورش بوده است؟

??کدام رهبري در دنيا
هشت سال
سردار جبهه‌هاي جنگ بوده است؟

??کدام فرمانده جنگي
هشت سال رئيس جمهوري بوده است؟

??کدام رهبري
دشمنش مهاجراني
مي‌گويد تو زندگينا‌مه‌اش
نه يک برگ سياه
بلکه يک برگ خاکستري هم
وجود ندارد؟

??کدام سياستمداري در دنيا
کدام مرد سياسي
بچه‌هايش اين قدر سالم و پاک هستند؟
چه طور تربيتشان کرده است؟

??همان که
هفته‌اي دو بار
خارج فقه و اصول مي‌گويد؟

??رئيس جمهوري روسيه گفته است:
"بيشتر از من به روسيه مسلط بود."

??همان که
آيت‌الله جوادي گفته است:
"وقتي ميهمانش بودم،
اجازه نداد
پسرش با ما ناهار بخورد
که از بيت المال است."

??همان که
استاد ما مي‌گفت
خانه‌اش موکت است
فقط يک فرش دارد از جهيزيه خانمش

??کدام مديري با اين حجم کاري،
اخبار 20:30 پخش کرد
مثل هميشه سر وقت به قرارش آمد
ر?س ساعت 8 صبح
نه دقيقه‌اي دير و نه دقيقه‌اي زود

??همان که
به خاطر نگهداري پدر،
درس و قم را رها کرد

??همان که
دستش هنوز هم
به خاطر ترکشها عذاب دارد
و چهره‌اش عذاب زده است

??کدام مرجع شيعه
مي‌توانست
اين همه عالم سني را
مديريت کند؟

??اين مرد 77 ساله کيست؟
که امير کويت گفته است:
"از نصايحتان،
منطقه بهره مي‌برند
و ما …"

??پسر امير امارات گفته است:
"بابايم مي گويد
عالم اسلام،
يک مرد دارد آن‌هم سيدعلي."

??کوفي عنان
رئيس سابق سازمان ملل گفته است:
"ديدم
در اوج معنويت،
در اوج سياست بود
بايد رئيس سازمان ملل،
او بود."

??پوتين:
"آنچه ديدم،
منطبق بود
بر داستانهايي که
 از مسيح
در انجيل خوانده ام."

??حالا اين سيّاس کيست؟

??کسي است که
وقتي آيت الله بهجت
کامل‌ترين نفس عالم
در بيمارستان بستري بود
و به همان درد مرحوم شد
پسرش گفته است:
"ديدم در ساعات آخر عمرش
پدرم ختم صلوات گرفته
گفتم چرا؟
گفت آقاي ‌اي کردستان هستند!"
آخرين عمل بهجت
صلوات براي سلامتي اوست

??او کيست که
پسر آقاي پهلواني گفته است:
"وقتي ايشان قم آمدند،
آقا سيدعبدالله جعفري
به من زنگ زدند
پيرمرد نود و اندي ساله‌اي که
قبلهء عرفا بعد آقاي بهجت بود
و کسالت داشت،
که مرا
براي ديدار آقاي ‌اي ببر"
و
پسر آقاي پهلواني مي‌گفت: "آن ابرمرد توحيد
خم شد
دست سيد علي را بوسيد."

??«يـــا صـــاحـــب الـــزمـــان»??

??اگر نايبت
اين‌چنين مديريت مي‌کند
ده کشور منطقه را
و دلها‌ را،
تو چه مي‌کني؟??

??بيا باور کن
دشمنانمان هم
مانده‌اند
و از دشمني اين مرد
پشيمان شده‌اند!

??او بي‌نظير است

??افتخار مي‌کنيم
به نفسش
به قدمش
به نورش

??چشم اسلام و ايران
روشن است
از نور او.

لبيک يا اي
عشق يعني يک خميني سادگي
عشق يعني با علي دلداگي
عشق يعني لا فتي الا علي
عشق يعني رهبرم سيد علي
آن قدر فروارد کنيد تا همه دشمنان قسم خورده اش هم بخوانند
براي سلامتي شان اجماعا" صلوات (اللهم صل علي محمد و آل محمد

اگه سيد علي رو دوست داري يه بار بخون و بعد منتشر کنيد


ماجراي ساخت مسجد جمکران، دستور امام زمان، گوسفند قرباني و راز دو رکعت نماز در آنجا




مسجد مقدس جمکران در نزديکى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذيراى زائرينى از نقاط مختلف ايران و جهان است. اين مکان مقدس، تحت توجهات خاصه حضرت مهدي(عج) قرار دارد و آن حضرت از شيعيانشان خواسته‌اند که به اين مکان مقدس روى آورند، چرا که اين مکان، داراى زمين شريفى است و حق‌تعالي آن را از زمين‌هاي ديگر برگزيده است.


‏شيخ صدوق در کتاب ‌«مونس الحزين في معرفه الحق و اليقين» و در روايت مشهوري که به‌نظر مي‌آيد تنها سند موجود و معتبر براي ساخت اين مسجد باشد، آورده است: «شيخ حسن‌بن مثله جمکراني گويد: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارک رمضان سال 373 ق در خانه خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتي از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار کردند و گفتند: برخيز و مولاي خود، مهدي(ع) را اجابت کن که تو را طلب کرده است.


آنها مرا به محلي که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نيک نگاه کردم، تختي ديدم که فرشي نيکو بر آن تخت گسترده شده، جواني 30 ساله بر آن تخت تکيه بر بالش کرده و پيرمردي هم نزد او نشسته است، آن پير، خضر نبي(ع) بود که مرا امر به نشستن کرد، حضرت مهدي(عج) مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (که در اين زمين کشاورزي مي‌کند) بگو، اين زمين شريفي است و حق‌تعالي آن را از زمين‌هاي ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن کشاورزي کند. عرض کردم: يا سيدي و مولاي! لازم است که من دليل و نشانه‌اي داشته باشم و‌گرنه مردم حرف مرا قبول نمي‌کنند.


امام فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه‌هايي براي آن قرار مي‌دهيم، و همچنين نزد سيد ابوالحسن‌الرضا (يکي از علماي قم ) برو و به او بگو حسن‌بن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمين به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در اين زمين مسجدي بنا کند. به مردم بگو به اين مکان رغبت کنند و آن‌را عزيز دارند و چهار رکعت نماز در آن گذارند.
آنگاه امام(عج) فرمودند: هر که اين دو رکعت نماز را در اين مکان (مسجد جمکران) بخواند مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.


چون به راه افتادم، چند قدمي هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزي در گله جعفر کاشاني است، آن‌را خريداري کن و بدين مکان بياور و آن‌را بکش و بين بيماران انفاق کن، هر بيمار و مريضي که از گوشت آن بخورد، حق‌تعالي او را شفا دهد.
حسن‌بن مثله جمکراني مي‌گويد: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم، تا اينکه نماز صبح را خوانده و به سراغ «علي المنذر» رفتم و ماجراي شب گذشته را براي او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتيم، و در آنجا زنجيرهايي را ديديم که طبق فرموده امام عليه‌السلام، حدود بناي مسجد را نشان مي‌داد.


سپس به قم نزد سيد ابوالحسن رضا رفتيم و چون به در خانه او رسيديم، خادم او گفت: آيا تو از جمکران هستي؟ به او گفتم: بلي! خادم گفت: سيد از سحر در انتظار توست. آنگاه به درون خانه رفتيم و سيد مرا گرامي داشت و گفت: اي حسن‌بن مثله! من در خواب بودم که شخصي به من گفت: حسن‌بن مثله، از جمکران نزد تو مي‌آيد، هر چه او گويد، تصديق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.


از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراي شب گذشته را براي وي تعريف کردم، سيد بلافاصله فرمود تا اسب‌ها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شديم، چون به نزديک روستاي جمکران رسيديم، گله جعفر کاشاني را ديديم، آن بز از پس همه گوسفندان مي‌آمد، چون به ميان گله رفتم، همين‌که بز مرا ديد به طرف من دويد، جعفر سوگند ياد کرد که اين بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا نديده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بيماري که گوشت آن‌را تناول کرد، با عنايت خداوند تبارک و تعالي و حضرت بقيه‌الله ارواحنا فداه شفا يافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمين را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانيد. سپس زنجيرها و ميخ‌ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بيمار و دردمندي که خود را به آن زنجيرها مي‌ماليد، خداي‌تعالي او را شفاي عاجل[سريع] مي‌فرمود، پس از فوت سيد ابوالحسن، آن زنجيرها ناپديد شد و ديگر کسي آنها را نديد.»


 






دخترم، جرالدين، پدرت با تو حرف ميزند. شايد شبي درخشش گرانبهاترين الماس اين جهان تو را فريب دهد. آن شب است که اين الماس، آن ريسمان نااستوار زير پاي تو خواهد بود و سقوط تو حتمي است روزي که چهره ي زيباي يک اشراف زاده ي بي بند و بار تو را بفريبد، آن روز است که بندبازي ناشي خواهي بود. بندبازان ناشي هميشه سقوط مي کنند.


از اين رو دل به زر و زيور مبند. بزگترين الماس اين جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه مي درخشد اما اگر روزي دل به مردي آفتاب گونه بستي، با او يکدل باش و به راستي او را دوست بدار و معني اين را وظيفه ي خود در قبال اين موضوع بدان. به مادرت گفته ام که در اين خصوص براي تو نامه اي بنويسد. او بهتر از من معني عشق را مي داند. او براي تعريف معني عشق، که معني آن يکدلي است شايسته تر از من است


دخترم، هيچ کس و هيچ چيز را در اين جهان نمي توان يافت که شايسته آن باشد که دختري ناخن پاي خود را به خاطر آن عريان کند. برهنگي بيماري عصر ماست. به گمان من تن تو بايد مال کسي باشد که روحش را براي تو عريان کرده است.


دخترم جرالدين، براي تو حرف بسيار دارم ولي به موقع ديگري مي گذارم و با اين پيام نامه ام را پايان مي بخشم:


*** انسان باش، پاکدل و يکدل؛ زيرا که گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن، هزار بار قابل تحمل تر از پست و بي عاطفه بودن است. *** 




نام بازي : بازي وبلاگي پرواز با هزار تومني !


داور : خداوند محک


کمک دارو : وجدان خودتون


 


با يک هزار توماني دو بال ساخته ام


و مي خواهم با آنها تا خداوند پرواز کنم


کسي هست که در اين پرواز ياريم کند ؟!


 


 


اسم بازي هست پرواز با هزار تومني . اين جمله رو که يادتون هست ؟! با هزار تومن چي کار ميشه کرد ؟!


خيلي وقتا توي خيلي سايت ها اين تبليغ رو که مربوط به موسسه خيريه محک هست مي بينيم اما شايد به دلايلي مختلفي مثل تنبلي در عضويت کوتاهي کرديم . اين بازي يک تلنگر هست براي اون هايي که هنوز عضو نشدن که ضرف هفت روز آينده عضو بشن و اونايي که عضو هستن عيدي بچه هاي محک رو بدن .


ما حد اقل مبلغي رو براي بازي همون هزار تومن در نظر مي گيريم اما اگر کسي بيشتر از هزار تومن هم هديه کرد لطفا فقط بگه هزار تومن واريز کرده . نمي خوايم با افزايش مبلغ واريزي يکي از دوستان کار بقيه کم به نظر بياد چون بزرگيه کار انسان ها رو فقط خدا تعيين ميکنه و فقط اونه که مي دونه کمک هاي ما به چه نيتي و در چه وضعيتي بوده .


اول تصميم گرفتم از محک يه شناسه عضويت بگيرم و همه به اون حساب واريز کنيم يا اينکه هر کس شناسه عضويتش رو بفرسته برام . اما بعد شرمنده شدم از تصميمم چون فقط خداونده که ميتونه ارزش کار انسان ها رو مشخص کنه و از اون گذشته اينکه هر کس يه شناسه براي خودش داشته باشه بهتره تا هميشه بتونه لااقل ماهي يک بار با حداقل يه هزار تومني تا خدا پرواز کنه .


داور رو خداوند قرار داديم چون هميشه ناظر همه اعمال بنده ها هست و خودش ميدونه کي در بازي شرکت کرده .


يک کار ديگه هم هست که شرکت کننده ها بايد انجام بدن . بايد به دوستاشون اطلاع بدن . که هر چه اشخاصي که با اطلاع شما وارد اين زنجيره مهرورزي شدن بيشتر باشه امتياز شما بيشتر ميشه .


يادتون نره اين يه مسابقه نيست يه بازيه که داورش خداوند و بايد مطمئن باشيد داور عادليه و حتما پاداش اين مهرورزيتونو ميده .


شرايط بازي به اختصار :


1 . قرار دادن همين پست در وبلاگتان


2.  عضويت در موسسه محک ( عضويت در محک تلفني هم انجام ميشه ) (براي کساني که عضو نيستند)


من براي سهولت شما لينک مستقيم درخواست عضويت رو در محک براتون گذاشتم ولي ثبت نام از طريق شماره تلفنش خيلي راحت تره که شمارش رو در همين صفحه اي که گذاشتم مي بينيد


 تلفن مستقيم با درخواست عضويت محک :021-  23540  ( لينک مستقيم عضويت در محک )


3 . واريز حد اقل هزار تومن به عنوان عيدي کودکان محک .( چنانچه در صورت تمايل بيشتر از هزار تومان هم هديه کرديد لطفا فقط هزار تومان بيان کنيد) (در صورت تماس با همون شماره بالا براي انواع واريز راهنماييتون ميکنن)


4 . اطلاع رساني به لينک دوستان وبلاگي و آشنايان .کمک يادتون نره


5 . و همه اين کار ها بايد ضرف 7 روز آينده انجام بشه .


 


يادتون نره اين دوستاي کوچولو منتظرن تا شما بازي


رو شروع کنيد


نکته : هر کس در بازي عضو شد به من اطلاع بده که يه آماري داشته باشيم


 



 


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تولدم 26 دی انگیزش کنکور سخت افزارچي خرید لباس در اصفهان وبلاگ شخصی میلاد کاظمی عکس های من European goldfinch.net فرهنگی، اجتماعی معرفی کالا فروشگاهی